بیراهه
نرم و بی صدا گام بردار به سویش.. اشک های گرم امانت را بریده اما تو بند دلت را گره بزن به ضریحش، بی اذن دخول!... چقدر دلت قرص می شود چقدر قدم هایت استوار و چقدر نفس هایت آرام تر... آنگاه می توانی به بهانه ی دلت دوباره برگردی کنارش... اصلا می دانی؟!... همین بهانه هاست که از همه چیز دنیا جانبخش تر است و . . . پ.ن: آه... دو ســــــــــــال گـــذشـــ ـ ــتـــــ ـ ــــ آقا جان، دیدی؟!... بی خــــــــداحــ ــ ـ ـافــــظــی رفتم که دوباره بـــ ــ ــرگــ ــ ـ ـــردم، اما..... ببخش که اون شـــــ ــــــبــــــــــ چشمامو بستم تا نــــــــبـــ ــ ـیـــ ــــنـــــ ــ ــ ـــم چطور دارم دور میشم ازت... پ.ن: آقا؛ پـ ـ ـ ـ نـ ـ ـ اهـ ـ ـم می شوی؟...
گه گاه که بند دلت پاره می شود...
Design By : Night Melody |