شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ امروز قرار بود مامانم اينا راهي کربلا بشن، مامان همش نگران نذر 28صفرش بود. قراربود من به جاي مامان،نذر هر ساله ش رو که شله زرد هست انجام بدم(البته با يه کم دلهره ولي باغرور خاص جواني م بهش گفتم:مامان تو برو خيالتم راحتِ راحت:)خودم ميپزم و پخش ميکنم...) اونا ميخواستن برن کربلا،من بجاشون داشتم از خوشحالي بال در مي آوردم! امروز قرار بود يه جوراي ديگه باشه برامون، يه حال و هواي ديگه داشته باشه...
اما نشد. يهو همه چيز به هم خورد، کنسل شد. خودش موند...خودش همه رو انجام داد. کاش امروز 22دي نبود. کاش اين 22دي دورتر بود. کاش...
ديشب تا صبح تو تب سوختم و هر چند دقيقه يکبار هي از خواب پريدم. امروز هم تب و لَرز شديد ..... نميدونم! شايد من لياقت نداشتم که... :-( و شايد هم نيت خودش از من خالص تر بوده که توفيقش ازم گرفته شد.... :-<
هادي قمي
:(
سلام...حتما يه حكمتي داشته...خوشحال از تقدير و حكمت خداوند باشين...و تولدتون هم پيشاپيش مبارك...
سلام، بله مطمئنن همينطوره و اين بنده ي شاکي بي خبر از اون حکمت و تقدير....//ممنون از شما جناب مختار :)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top