پيام
+
امروز قرار بود مامانم اينا راهي کربلا بشن،
مامان همش نگران نذر 28صفرش بود.
قراربود من به جاي مامان،نذر هر ساله ش رو که شله زرد هست انجام بدم(البته با يه کم دلهره ولي باغرور خاص جواني م بهش گفتم:مامان تو برو خيالتم راحتِ راحت:)خودم ميپزم و پخش ميکنم...)
اونا ميخواستن برن کربلا،من بجاشون داشتم از خوشحالي بال در مي آوردم!
امروز قرار بود يه جوراي ديگه باشه برامون،
يه حال و هواي ديگه داشته باشه...
طوبای محبت
92/2/15
/منم گداي فاطمه.س./
اما نشد. يهو همه چيز به هم خورد، کنسل شد.
خودش موند...خودش همه رو انجام داد.
کاش امروز 22دي نبود. کاش اين 22دي دورتر بود. کاش...
/منم گداي فاطمه.س./
ديشب تا صبح تو تب سوختم و هر چند دقيقه يکبار هي از خواب پريدم. امروز هم تب و لَرز شديد ..... نميدونم! شايد من لياقت نداشتم که... :-( و شايد هم نيت خودش از من خالص تر بوده که توفيقش ازم گرفته شد.... :-<
هادي قمي
:(
مختار تندر
سلام...حتما يه حكمتي داشته...خوشحال از تقدير و حكمت خداوند باشين...و تولدتون هم پيشاپيش مبارك...
/منم گداي فاطمه.س./
سلام، بله مطمئنن همينطوره و اين بنده ي شاکي بي خبر از اون حکمت و تقدير....//ممنون از شما جناب مختار :)