شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ چه كسي بود كه امروز اومده بود غرفه ي ما؟؟ ميشه بهم بگه؟ ... نشد درست حسابي ببينمش و باهاش دوست شم :( // راستي ســــــلــامـــــ
سلام.حتما خانم بوده
بله جناب راشد... بنده خدا خانوم بود و خيلي هم خـــــــانـــــــوم :) اما متاسفانه سعادت ما كم بود
سلام . توي نمايشگاه كتاب ؟ شما غرفه دارين ؟ واقعا ؟ من فردا دارم ميام نمايشگاه ! ميشه بگين كدوم غرفه هستين ؟
غرفه براي من نيست... من فقط متصدي اونجا هستم. تشريف بياريد :) نشر قيوم هستيم(كودك و نوجوان) اگه خدا قبول كنه :دي
نشر چي چي ؟ :دي / دقيق وقتي اومدم نمايشگاه بايد چي بگم ؟ :)
بريد نمايشگاه و بگيد کتاب ميخوام:)
آقا راشد :))))))))))))))))))))))
مرسي سايه :))))))
آهــــــاي خانوماي پيامـــرســـــــــان... چه كسي امروز اومده بود نمايشگاه دنبال يك عدد خانومِ پيامرساني؟ خواهش ميشود حتما بهم بگه! :(
نشرِ قَيّومْ :ديييييييي دقيقا وقتي اومديد نمايشگاه ميتونيد قدم مبارکتون رو در سالن 25 كودك و نوجوان بگذاريد و دنبال نشر ما بگرديد (دقيق ترش رو اگه بخواييد تو خ ميگم خدمتتون :دي)
بفرماييد خ :)
راستي جناب خدايي شما کدوم نشر فعاليت داريد؟ (اگه تونستم براتون مشتري ارسال کنم :)) )
ديروز اخوي بانشر حرم قراداد نوشت
فرماييدم :) ...راستي تو كدوم يكي از اون 5تايي؟ من اصن هيچكدومتونو نميشناسم
نفرماييدي كه !! من زهرام :) هميشه هم زهرام :))) اونا نميان :))
خوشوقتم :)... خ فرستادم براتون زهرا خانوم
آها.. پس يعني نبايد فعلا دنبال انتشاراتتون بگرديم؟
بله زيرش ج دادم :))))))))))))))
خير:)
واح! به جان خودم فرماييدما :)) مطمئني؟ :دي
اومده زيرش ج دادم :دي
من نبــــودم؟
ليست كتابايي كه ميفروشين توي سايتي چيزي نيست برم ببينم ؟ :)
سلام خانوم مسافر... نميدونم. من كه شما رو تاحالا نديدم :( يعني شما بودين؟ امروز اومده بودين نشر قيوم؟ روسري قهوه اي يا پلنگي سرتون نبود؟
سكوت خيس
سلام...
اون نشر نه...نيت نمايشگاه داشتم امروز ولي نشد...ضمنا يادم نيست روسريم چي بود:دي
پس منم نبودم:)
کتابامون کمه زهرا جون بيا خودم همه رو برات ميگم در حدي که مخت جويده بشه :دي ديگه خوب يادگرفتم! :)) /// اوهوم سايه :( // سلام سکوت جان شما نبودي يحتمل؟ :(( / جالب بود مسافر..خسته نباشي شما :)))
سكوت خيس
نه خانوم من ازقم پامو بيرون نذاشتم:)
تو بودي سايه؟؟؟؟ (آيکون خواب از سر پريدن) مطمئني؟!!
چون خواااااااابم مياااااااااد از کله ي سحر تا الان بيدارم خو!
سايه ازم پرسيدي اما به خاطر مسائل امنيتي و اينکه يه آدمي که دلم نميخواد بدونه وبلاگ دارم و اونجا بود و داشت نگام ميكرد، مجبور شدم تقيه كنم و نتونستم بهت بگم خودمم ... تازه بعدشم کلي پشيمون شدم که چرا نيومدم دنبالت. کاش حداقل بهم خبر ميدادي که ميخواي بياي و هماهنگ ميكرديم، من شرمنده ت نشم :( اصصصصصلا فکر نميکردم کسي افتخار بده و بياد اونجا!!
اي بابا بالاخره من نفهميدم تو بودي يا نه... اونجا 6عدد خانوم و يک عدد آقا کار ميکنن..تازه شم 3تا خانوم با روسري بودن :دي //شبت خوش دختر :)
3 تا بودن اون خانوما نه؟
*زهرا.م
:)) سايه،غزل بالاخره كشف شد:دي
اونايي رو که رفته بودن سراغش..من اونجا بودم ديدم سه تا خانوم نزديک اين غرفه هستا قيافه هاشونم آشنا بود
زهرا چي چي ميگي؟! خب منم نبودم ولي ميدونم کي بودش:دي
قاصدک جان دقت نکردي آبجي 3 نفر بودن :دي الان انقد که ما تابلو بازي درآورديم تابلو شده يکيش من بودم يکيش سايه يکي ديگه هم يکي ديگه از بچه ها بود:دي
سلام منم فقط ميگم اول اسم اون روسري پلنگيه چي بود ولي قهره : دي
اول اسمش : طيبه علي بود :))
طيبه :)))))))
: دي
سلام به صاحبان نظرات بالايي :) به دليل زياد بودن جواب، لپ مطلبو ميگم: نميشه يه بار ديگه م بياييد نمايشگاه (مثلا فردا) كه كاملا باهم آشنا بشيم؟ ازتون رسما و شخصا دعوت ميكنم..تازه ميتونيد كتابايي كه ميخواستيد بخريد و يادتون رفته يا پيدا نكرديدم بخريد :دي
دوستان گرامي من غافلگير زده شدم آخه اصلن 1 درصد هم احتمال اومدن كسي به غرفه مون رو نميدادم وگرنه حتما مقدماتشو ميچيدم (آيكون يه متصديِ بسيار خسته و كوفته كه از ديروز حالش گرفته هم هست)
=(((((( خو من چه ميدونستم آخههههههه لااقل قبلش يه ندا ميداديد :(( اگه آخرين نظرات ديشبمو بخوني متوجه ميشي چرا مجبور شدم سكوت كنم // تودوخدا قهر نكنين ديگه، من گناه دارم آخه :( يه عالمه غصه خوردم
:)) اَاااااا چه سعادتييييييييي :دي واقعا اسم انتشاراتمون يادت مونده بود؟ :) /// امممممم يني ميگي واقعا خودمو لو بدم؟؟ منو نميزنين؟ مطمئن باشم؟؟ :دي
:))) اِه راس ميگي سايه؟؟ اون روز يكي از من پرسيدش دسترسي به نت هست يا نه؟ :دييييي // من هموني بودم كه داشتم كتاب ميچيدم رو ميز تقريبانم وسطاي غرفه بودم. آخرين نفري كه طيبه ازم پرسيد تو پيامرسوني يا نه؟ بعدم زود رفتن... روسريمم پلنگي بود :دي
اوهوم.. من اوني نبودم كه روسري رو گره زده بودا، من لبناني بسته بودم... الان فهميدي من كدوم بودم؟
کدومشون؟ من نفهميدم !
اگه اشتباه نكنم طيبه هموني بود كه پرسيد توي پيامرسانم يا نه؟ (كه دوستامم هي باهم ميخنديدن ميگفتن نــــــــه ما كه نيستيم) ... يه نفر ديگه ام ديدم كه داشت نگامون ميكرد اما خوب به قيافه ش دقت نكردم. نفر سومم اصن نديدم
سلام طيبه جون.. خوووووبي؟ يعني باور كنم تو الان نميخواي منو بزني؟ :دي //آخرين نفر رو يادته؟ من همونم ديگه
گفتم به اوني كه نگام ميكرد دقت نكردم(چادر معمولي سرش بود و شايدم تيپش مشكي بود)... اما از نفر وسطي كه پرسيد(دختري كه مقنعه مشكي سرش بود) به طيبه گفت من نيستم و به دو نفر كنار دستيش اشاره كرد و گفت اين دوتا مشكوك ميزنن از اينا بپرس :دي
تقريبا...چون سرم به كار گرم بود. اون تو بودي يني؟
:)))) حالا مگه ميخواستم بكشمت؟؟؟؟ خب بذا يكم ديگه فكر كنممممم... فك كنم داره يه چييييزايي يادم ميااااااد :دييييييي
:) من ذاتا آدم مهربوني ام کلا مگه نه سايه؟
بر منكرش لــــــــــــعــــــنــــــــتـــــــــــ :)
همون که من ازش پرسيدم ميشه دسترسي به نت داش خيلي متعجب گف چي تو بودي؟:دي
خب ديگههههه همه ي پيامرسان كاملا فهميدن من كي بودم :)) ازين به بعد امنيت جاني نخواهم داشت (آيكون دانشمند هسته اي و اينا) :دي
:))) توطئه نكنيدااااا ... خب واقعا تعجب كرده بودم و چون خيلي سرگرم كتاباو مشتريا بودم اونجوري جوابيدم.. خيلي بد جواب دادم؟ من در اوج خستگيم هم سعي ميكنم خوش اخلاق باشم
:دي اي اي اي ... اون هزار تومن رو بده باشه مي خرم برات
نه بابا کي گف بد جواب دادي:دي ما به يکي ديگه مشکوک شده بوديم:دي
حالا هي ميگه كه دل من بيشتر بسوزه ها :( .... برو شب خوش خواهري. منم بايد برم خيلي خسته ام
فكر كنم دقيقا به دوست خودم مشكوك شده بودين نه همكارا :دي
خلاصه از اين به بعد هروقت خواستين بيايين از قبل بگين كه من گله گوسپندامونو واسه قربوني كردن جلو پاتون آماده كنم. سخته اين همه گوسپندو آب و نون خوروندن..زمان ميبره خو :ديييي
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top